نجف دریابندری ؛ از حمام تاریخی جرمن تا حزب توده و حکم اعدام ، ماجرای اختلاف نظر با ابراهیم گلستان و شاملو
به گزارش سهندبلاگ، جف دریابندری (زاده 1308 در آبادان) مترجم و نویسندهٔ معاصر ایرانی است. او در گفتگوهایی از ارتباط با حزب توده، ابراهیم گلستان، فروغ فرخزاد، شاملو و ... گفته است.
خبرنگاران: نجف دریابندری می گوید در سال 1307 در محله حمام جرمنی آبادان به جهان آمده هر چند سال تولدش 1308 ثبت می شود. حمام جرمن از بناهای تاریخی آبان است ؛ مثل تانک فارم، سینما نفت، سقاخانه خیابان مدرسه، سقاخانه خیابان اروسیه، مسجد رنگونی ها، کلیسای سورپ کاراپت، قدمگاه خضر و …
مسجد رنگونی ها گفته می شود در ابتدا عبادتگاه سیک ها بوده و بعد از آن تخریب و روی آن مسجد رنگونی ها ساخته شده است. مسجد رنگونی ها هنگام ساختن پالایشگاه و توسط کارگران خارجی که اکثراً از مسلمانان اهل رانگون (پایتخت برمه) بوده اند، ساخته شده است.
سینما تاج (نفت) هم از جمله بناهای فرهنگی تاریخی آبادان است. طراحی کلی این ساختمان تداعی نماینده هیبت یک شیر نشسته است که از قدیم این بنا را به نگهبان شهر آبادان معروف نموده است.
نجف در آبادان و در خانواده ای شناخته شده و متمول بزرگ می شود هر چند خیلی زود و وقتی پدرش در سال 1314 از جهان می رود همه چیز عوض می شود و به قول نجف دریابندری آنها از یک خانواده اعیان به خانواده فقیر آبادان تبدیل می شوند.
نجف دریابندری در بخارا می گوید: پدر من سواد خواندن داشت اما سواد نوشتن نداشت. پدرم ملاح بود، منتها پایلوت بود به اصطلاح. کشتی وقتی وارد رودخانه بخواهد بشود باید پایلوت داشته باشد. یعنی ناخدای دریا کشتی را به پایلوت تحویل می دهد و می رود. مراسمی هم دارد که خیلی جالب است. پایلوت وقتی وارد کشتی می شود ناخدا با آدم هاش صف می کشد، ناخدا می آید پایلوت را معرفی می نماید و می گوید کشتی در اختیار شماست و من دیگر کاره ای نیستم و می رود پی کارش. در آن موقع کشتی های نفتکش بیشتر نروژی و انگلیسی می آمدند به آبادان. این کشتی ها بین آبادان و کلکته رفت و آمد می کردند. آبادان بندر شده بود و چند نفر پایلوت کشتی ها بودند. پدر من یکی از آن ها بود.
ایرنا می نویسد: نجف تا کلاس چهارم در مدرسه ای مختلط درس می خواند؛ در این مدت جزء شاگردهای درس خوان مدرسه است اما بعد از کلاس چهارم به دبیرستانی پسرانه وارد می شود و بی خیال درس خواندن می شود و در نهایت کلاس نهم ترک تحصیل می نماید.
پس از ترک مدرسه، طی یک سال انگلیسی یاد می گیرد به حدی که در هفده هجده سالگی بخش هایی از رمان چارلز دیکنز را ترجمه می نماید. دریابندری برای فراگیری انگلیسی به هر روشی متوسل می شود؛ علاوه بهره مندی از معلم های کار بلد شهر خودش را با داستان های ساده شده انگلیسی و فیلم های سینمایی به زبان انگلیسی مشغول می نماید.
رابطه و سطح فعالیت دریابندری با حزب توده همیشه مبهم است. دریابندری می گوید گاهی از خودم می پرسم تا کی حزب توده بوده ام؟ واقعیت این است که من از روزی که به زندان افتادم تا به حال، با حزب توده تماسی نداشته ام. اما او به اتهام عضویت در حزب توده در پهلوی به زندان می افتد و تا نزدیکی چوبه دار نیز می رود.
از کسوری زدگی تا عضویت در جزب توده و حکم اعدام
نجف دریابندری در سنین نوجوانی و خیلی اتفاقی با آثار احمد کسروی آشنا می شود؛ این آشنایی به قدری اتفاقی است که خودش هم درباره منشاء این آشنایی چیزی زیادی نمی گوید؛ به قول خودش حدود سه-چهار سال کسروی زده می شود تا زمانی که نقدها نویسنده توده ای به کسروی را می خواند. گویا قلم و بیان و شیوه نقد این نویسنده توده ای باعث گرایش نجف دریابندری به حزب توده می شود؛ نجف دریابندری در هیچ مصاحبه ای از اسم این کتاب چیزی نگفته است اما درباره این کتاب می گوید: کتاب کوچکی بود که وقتی خواندم به کلی مرا دگرگون کرد. نام نویسنده اش یادم نیست. خیلی جالب بود بود و نوعا با نوشته هایی که بعدا دیدم توده ای ها می نوشتند تفاوت داشت. تازه فهمیدم چقدر حرف های کسروی بچه گانه است. (میرزایی 1394, 61)
دریابندری مانند سایر اعضا حزب توده کودتای 28 مرداد 1332 را خیلی جدی ندریافتد اما اندکی پس از این کودتا او و تعدادی دیگر از فعالان شهر را به کلانتری احضار می نمایند و بار اول 7-8 روز بازداشت می شوند و بعد از آن به سر کار خود باز می گردند. اما هشت ماه بعد، پس از لو رفتن شبکه افسران حزب توده، نجف و ده نفر از دیگر دوستانش باردیگر بازداشت می شوند و این بار از شرکت نفت هم اخراج می شوند. برایشان دادگاهی تشکیل می شود، 5 نفرشان به حبس جزئی محکوم می شوند؛ نجف و دو نفر دیگرشان محکوم به اعدام می شوند و مابقی زندانی طولانی مدت می گیرند. اما در نهایت نجف دریابندری و اکبر بهشتی تخفیف می گیرند و به حبس ابد محکوم می شوند و تنها حکم اعدام مهندس آگه تایید، اما اعدام نمی شود.
نجف دریابندری در دورانی که محکومیت حبس ابدش را طی می نماید به گفته خودش بدون مقدمه و با هواپیما به زندان قصر تهران منتقل می شود و دوباره دادگاه تشکیل می دهند که این بار حبس ابد او به پانزده سال حبس تقلیل پیدا می نماید و حکم مهندس آگه - یکی از آن 11 نفر - به حبس ابد کاهش پیدا می نماید؛ نجف و مابقی محکومین یک سال در زندان قصر می مانند و مجددا به حکم خود معترض می شوند و این بار نیز حکم پانزده سال حبس به چهار سال تخفیف پیدا می نماید و مهندس آگه نیز به پنج سال زندان محکوم می شود. (میرزایی 1394)
نجف دریابندری همان بار اول وقتی با حکم حبس ابد خود روبرو می شود، به درستی می فهمد که به این زودی ها از زندان رها نخواهد شد؛ بنابراین خیلی زود دست به کار می شود و ترجمه اثر ارزشمند تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را به دست می گیرد و او البته در این مدت نمایشنامه ای از اسکاروایلد و مارک تواین نیز به فارسی بر می گرداند.
دریابندری علاوه بر احسان طبری و دیگر چهره های شناخته شده حزب توده هم مواضع تندی دارد و از آنها به خوبی یاد نمی نماید. مثلا در یکی از مصاحبه های خود می گوید: در حزب توده آدم فیلسوف نبود، یعنی کسی که از فلسفه سر دربیاورد خیلی کم بود، یا اصلا نبود. در واقع احسان طبری تنها کسی بود که در حزب اهل فلسفه بود. اصولا باید گفت که حزب توده یک حزب غیرفلسفی بود، هرچند مدعی بود برپایه ماتریالیسم دیالیتیک بنا شد است.
او درباره خسرو گلسرخی نیز می گوید: خسرو گلسرخی آدم مهمی نبود. برای اینکه در دادگاه شلوغ کاری نموده بود و بعد از اعدامش مهم شد. او مسئول صفحه ادبی روزنامه کیهان بود. (مظفری ساوجی 1392, 35) یا او درباره به. آذین مترجم شناخته شده و از فعالان حزب توده می گوید: به آذین یک پیرمرد شکست خورده است و بهتر است کسی با او کاری نداشته باشد. به طور کلی چندان کار مهمی انجام نداده است… این ادم از لحاظ سیاسی شکست خورده و شکست بدی هم خورده است. (مظفری ساوجی 1392, 44)
آشنایی با ابراهیم گلستان در شرکت نفت
نجف دریابندری با تحصیلات سوم دبیرستان استخدام شرکت نفت می شود. در بخش های مختلف این شرکت مشغول به کار می شود اما چون با روحیاتش سازگاری ندارد مدام در قسمت های مختلف جابجا می شود تا جایی که به پیشنهاد خوش در انتشارات این شرکت مشغول به فعالیت می شود. او در این بخش با ابوالقاسم حالت، پزشک نیا (نقاش)، ابراهیم گلستان همکار می شود. دریابندری پزشک نیا را اولین نقاش مدرن ایران معرفی می نماید کسی که شاگرد کمال الملک بوده است (میرزایی 1394, 77) .
نجف دریابندری اما در برابر ابراهیم گلستان موضع سختی دارد. ماجرای آشنایی آنها به دوران جوانی و حضورشان در شرکت نفت بر می شود؛ ابراهیم گلستان می گوید او بوده که کتاب وداع با اسلحه اثر همینگوی را به دریابندری برای ترجمه داده اما وی این ادعا را بارها رد نموده و می گوید این کتاب را تنها از ابراهیم گلستان، به امانت گرفته و در ضمن نتوانسته آن را به گلستان برگرداند. اما اختلاف به این اظهار نظر محدود نمی شود؛ بلکه گویا یکبار همسر نخست دریابندری با دفتر گلستان تماس می گیرد و تلفن دفتر گلستان را فروغ فرخزاد، منشی ابراهیم گلستان، جواب درستی به خواسته همسر دریابندری نمی دهد و وی با فروغ فرخزاد دچار سوءتفاهم می شود و همین باعث بالا دریافت اختلاف ها بین این دو می شود تا جایی که دریابندری بارها بعضی ادعاهای ابراهیم گلستان درباره خودش را از اساس نادرست دانسته و تکذیب نموده است.
انتخاب عنوان کتاب دریابندری توسط شاملو
نجف دریابندری جزء کسانی است که سبک و سیاق ترجمه های احمد شاملو را نمی پسندد. به نظر او شاملو در اصالت اثر دست می برد و می گوید: شاملو در ترجمه خودش را آزاد گذاشته بود، کار که من آن را ترجمه نمی دانم؛ به نظرم شاملو ترجمه را بیشتر برای اینکه کاری نموده باشد و نانی درآورده باشد، انجام می داد. (مظفری ساوجی 1392, 43) البته نجف دریابندری در جایی می گوید که ترجمه عنوان بیگانه ای در دهکده به پیشنهاد احمد شاملو بوده است. او می گوید این داستان را ترجمه می نماید اما بر سر چگونگی ترجمه عنوانش مردد می شود که بعد از آنکه شاملو که در کتاب هفته با عنوان بیگانه ای در دهکده منتشر می نماید این عنوان به نظر دریابندری هم خوش می آید.
نگاه جالب دریابندری به ذبیح الله منصوری
تقابل ذیبح الله منصوری با نجف دریابندری جالب است. منصوری تخیل خود را در متن دخیل می کرد و بعضی آثار او در حقیقت تالیف بوده و نه ترجمه؛ اما آثار او مخاطبان زیادی داشت و عامه مردم خریدار آثار به ظاهر ترجمه او بودند. با اینکه از نظر فن و مترجمان کارهای ذبیح الله منصوری ترجمه نیست اما دریابندری برای کوشش های وی ارزش و احترام زیادی قائل می شود. دریابندری به عبارت ترجمه پیش از اسم ذبیح الله منصوری اهمیتی نمی دهد و می گوید: خواننده با واقعیت امر سرو کار دارد، نه با آن دو کلمه ای که روی جلد چاپ شده است و جلب نظر آن هزاران خواننده ای که کارهای ذبیح الله منصوری را می خرند و می خوانند کار هرکسی نیست؛ این قریحه خاصی می خواهد که در عصر ما فقط توی سینه و کله آدم گوشه گیر و بی ادعایی مثل ذیبح الله منصوری پیدا می شد…. منصوری سال ها بدون وقفه زحمت کشید و خوراک خوانندگان خودش را زنده نگهداشت، رسم و عادت کتاب خواندن را در خیلی از خانواده های ایرانی زنده نگهداشت، بلکه توسعه هم داد… شاید خیلی ها اولین مطالعه را با او آغاز نموده باشند و یکی از اولین کارهایشان این بود که بنشینند و ذبیح الله منصوری بیچاره را مسخره نمایند.
کسانی که روی نجف دریابندری تاثیرگذار بودند
او در بخارا می نویسد: … پیش از آنکه به کسروی برسیم، فریدون کار هم روی من تأثیر داشت. او همشاگردی من بود ولی باعث می شد که من کار کنم، بنویسم. یک چیز هایی هم نوشتم که او در یکی از روزنامه ها چاپ کرد. چرت و پرت. همینطور هر چه دستمان می آمد می نوشتیم. ولی خب یک حالت تمرین داشت. بعد از آن هم همانطور که گفتم یکی از کار هایی که روی من خیلی تأثیر داشت خیمه شب بازی صادق چوبک بود.
بعد از چوبک فکر می کنم گلستان در من موثر بود. البته به نظر من گلستان به آن چیزی که می خواست نرسید. اولین کتابش آذر، ماه آخر پاییز به غیر از یک قصه اش به نظر من چیزی نیست. بعد خود گلستان را دیدم. او یک مقدمه ای هم نوشت برای داستان هایی که من از فاکنر ترجمه نموده بودم. به هر حال گلستان در من موثر بود بویژه از این نظر که چه کار ها باید بکنم و چه کار ها نباید بکنم.
بعد از گلستان هم احسان طبری تأثیراتی بر من گذاشت. طبری سلسله مقالاتی در مجله مردم می نوشت. من آن ها را خواندم و به نظرم خیلی جالب آمد. پس از مردم هم نشریه دیگری به جای آن در آمد که طبری با امضای مستعار در آن مقاله می نوشت و من دنبال می کردم. خیلی جالب، خیلی شیرین و خیلی رسا می نوشت. ولی یکی دو سال بعد مقاله ها یی نوشت که به نظر من دیگر آن نبود، به کلی عوض شده بود.
منبع: چمدانpariha.com: پریها: مجله اخبار، سرگرمی، ورزش، فال، پزشکی، سینما، هنر، گردشگری