10 اکشن هالیوودی برتر یک دهه اخیر که نباید از دست بدهید
به گزارش سهندبلاگ، با نگاهی به یک دهه گذشته می توان ادعا کرد حدود 10 سال فوق العاده پربار برای فیلم های اکشن سپری شده است. گرچه می توان به انتخاب مجموعه گسترده ای از فیلم های اکشن در سراسر دنیا دست زد اما در این نوشته صرفا قصد داریم 10 اکشن هالیوودی برتر این دهه را معرفی کنیم. آثاری با بدل کاری های پیشرفته، تعقیب و گریزهای نفس گیر، صحنه های به یادماندنی مبارزه و جلوه های ویژه تاثیرگذار.
هشدار: ممکن است در فرایند معرفی فیلم ها برخی از جزییات داستانی لو برود
10- بلوند اتمی (Atomic Blonde)
فیلم سینمایی بلوند اتمی درباره یک مامور مخفی MI6 است که به برلین فرستاده می شود تا به پرونده قتل یک مامور مخفی دیگر رسیدگی نموده و به لیست مفقود شده ای از مامورین دوجانبه دسترسی پیدا کند. این اثر جاسوسی و اکشن آمریکایی به کارگردانی دیوید لیچ سال 2017 اکران شد. بازیگرانی چون شارلیز ترون، جیمز مک آووی و جان گودمن از بازیگران اصلی این فیلم سینمایی اند.
بلوند اتمی ماجراهای تودرتویی دارد به شکلی که تعریف کردن جزییات داستانی آن سخت به نظر می رسد. به هر حال با توجه به خط اصلی داستان می شود گفت شارلیز ترون در بلوند اتمی نقش یک مامور چندجانبه را به عهده دارد. بلوند اتمی از آن دست فیلم هایی است که نشان می دهد قرار نیست تمام فیلم های اکشن لزوما از قواعدی خاص و از پیش معین شده پیروی نمایند. بلوند دنیای جذاب خودش را دارد و لحظات متفاوتی می آفریند. شارلیز ترون روش های مبتکرانه ای برای انجام هر عملیات دارد و به دلیل همین خلاقیت ها تجربیاتی خلق شده که پیش از این کم تر دیده ایم.
بلوند اتمی در حال و هوای دهه 1980 میلادی می گذرد، موسیقی نسبتا پرحجمی در آن به کار رفته و شارلیز ترون بازیگر اصلی فیلم ایفای نقش فیزیکی بسیار جدی و پررنگی در فیلم داشته که در مجموع آن را به یک فیلم اکشن تماشایی در میان فیلم های اکشن دهه اخیر تبدیل می نماید.
درباره ترون باید به این نکته هم اشاره کنیم که بعد از بلوند اتمی می توان شخصیتی که او آفریده را در میان نقش های به یادماندنی دیگر اکشن های هالیوودی در نظر گرفت. همانطور که اشاره شد شارلیز ترون کوشش نموده با ایفای نقشی متفاوت در این فیلم حضور پیدا کند و تا حد ممکن از تقلید نمونه های شاخص این ژانر پرهیز نموده است.
بلوند اتمی از نظر تجاری عملکرد نسبتا پیروزی ارایه کرد و در حالی که با بودجه 30 میلیون دلاری ساخته شده بود در گیشه 100 میلیون دلار فروخت. تا امروز اخباری نیز درباره ساخت دنباله ای از این فیلم سینمایی منتشر شده است. گفته می شود که دنباله این اثر اکشن به شکل انحصاری برای شبکه نت فلیکس فراوری می شود.
9- بیبی راننده (Baby Driver)
فیلم سینمایی بیبی راننده به کارگردانی ادگار رایت محصول سال 2017 میلادی است. یک اکشن جنایی با بازیگرانی چون انسل الگورت، لیلی جیمز و کوین اسپیسی که روایتگر داستان یک راننده ماهر به نام بیبی/مایلز (با بازی انسل الگورت) است. شخصیتی عاشق موسیقی که ناگزیر وارد یک جریان جنایی می شود و خود را در راستا سرقتی سخت و خطرناک قرار می دهد. او به دنبال رهایی از این شرایط و رسیدن به معشوقه اش دبورا (با بازی لیلی جیمز) است.
ادگار رایت یکی از فیلم سازان هیجان انگیز دهه گذشته است و بیبی راننده به عنوان خلاقانه ترین فیلم او شناخته می شود. اثری که کاملا موزیکال نیست اما موسیقی را به شکلی متقاوت و بدیع در این اثر سینمایی به کار برده به شکلی که با جزییات شخصیتی نقش اصلی فیلم آمیخته شده است چرا که موسیقی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مایلز است. در واقع عملکرد این راننده جوان با ترکیب درستی از به کارگیری موسیقی و ریتم صحنه های اکشن تماشاگر را غرق در دنیا خود می نماید.
از سوی دیگر طراحی و تدوین خوب بیبی راننده این اثر را در بین فیلم های اکشن سال های اخیر برجسته می نماید. صحنه های تعقیب و گریز چه با ماشین و چه بدون آن پیروز از کار درآمده اند و نمونه ای بهترین تعقیب و گریزها را برای مخاطب تداعی می نمایند. در این لیست فیلم های متعددی وجود دارند که واجد نوعی خلاقیت و نوآوری اند اما بدون اغراق باید گفت بیبی راننده یکی از مبتکرانه ترین و هیجان انگیزترین نمونه ها است.
این اثر ادگار رایت پیروز شد بیش از 7 برابر بودجه اولیه فراوری خود فروش داشته باشد و در حالی که با مبلغی حدود 34 میلیون دلار ساخته شد حدود 227 میلیون دلار فروخت. این فیلم اکشن همچنین در سه بخش بهترین تدوین، بهترین تدوین صدا و بهترین صداگذاری نامزد دریافت جایزه اسکار شد که از اهمیت صدا و موسیقی در این فیلم خبر می دهد.
8- لبه فردا (Edge of Tomorrow)
فیلم سینمایی لبه فردا اثری اقتباسی است از رمان ژاپنی فقط باید بکشی نوشته هیروشی ساکورازاکا که سال 2014 میلادی اکران شد. کارگردان فیلم داگ لیمان از ستارگانی چون تام کروز و امیلی بلانت برای ساخت این اکشن علمی-تخیلی استفاده نموده است. لیمان کارگردان آثاری چون هویت بورن و آقا و خانم اسمیت است.
فیلم در زمان آینده جریان دارد؛ روزگاری که عمده بخش های اروپا توسط یک نژاد بیگانه تسخیر شده و افسری بدون سابقه جنگی درگیر عملیات علیه این موجودات شده است. اما این داستان نه چندان تازه را چه نکته ای جذاب و تماشایی می نماید؟ داستانی که فیلم روایت می نماید درون یک حلقه زمانی در جریان است و مدام به نقطه اول بازمی شود. در واقع تام کروز نقش سربازی را بازی می نماید که هر روز باید با بیگانگان و موجودات فرازمینی که به زمین هجوم برده اند بجنگد و هربار که کشته می شود زنده شده و دوباره داستان از نقطه اول تکرار می شود با این تفاوت که او هر بار تجربه مرتبه قبل را در حافظه دارد و می تواند در راستا پیروزیت از این تجربه بهره ببرد.
تام کروز در بخش اعظم حرفه خود نقش شخصیت هایی قدرتمند و پیروز را بازی نموده؛ افرادی با مهارت های گوناگون و خیره نماینده. اما بازی او در لبه فردا بسیار متفاوت است. اینجا کروز باید نقش یک شخصیت ترسو را ایفا نماید که اتفاقا عملکرد چندان درخشانی هم ندارد. همین ویژگی ها این نقش را پیچیده تر نموده و فرصت بهتری در اختیار کروز قرار داد تا خود را بار دیگر به عنوان یک بازیگر برجسته نشان دهد.
لبه فردا یکی از بهترین فیلم های اکشنی است که با مضمون سفر در زمان در یک دهه اخیر به نمایش درآمده اما با وجود نقدهای مثبت گسترده آنقدرها هم نفروخت. گرچه فیلم 178 میلیون دلاری لیمان حدود 370 میلیون دلار فروخت اما با در نظر دریافت هزینه های فراوری سنگین آن و سایر هزینه هایی که احتمالا صرف تبلیغات شده است انتظار عملکرد بهتری از این اثر در گیشه ها وجود داشت.
7- هانا (Hanna)
دختری شانزده ساله به نام هانا (با بازی سیرشا رونان) توسط پدرش اریک (با بازی اریک بانا) برای تبدیل به یک آدم کش حرفه ای تعلیم می بیند. اریک قبلا در سازمان جاسوسی آمریکا مامور کارکشته ای بوده و می خواهد دخترش را مثل خودش تربیت کند. او می خواهد هانا را به ماموریتی در اروپا بفرستد اما پیش از انجام آن اریک و هانا توسط ماموری باهوش و بی رحم به نام ماریسا (کیت بلانچت) و عوامل او شناسایی شده و تحت تعقیب قرار دارند.
رونان تمام مهارت های خود را برای انجام کارهای بی رحمانه به کار می گیرد اما هنوز در درون خود سطحی از عطوفت و میل به ارتباط با دیگران را احساس می نماید. رونان با بازی سرد و چهره ای بدون لبخند توانسته نقش درخشانی را که وزنه سنگینی برای فیلم است به بهترین شکل ایفا نماید و تماشاگر را با شخصیتی همدل و همراه سازد که هرگز با محبت رو به رو نبوده است.
هانا محصول سال 2011 میلادی به کارگردانی جو رایت توانست بازیگر فوق العاده ای را مثل سیرشا رونان به دنیا معرفی کند. صحنه های اکشن تاثیرگذار، موسیقی فیلم که توسط گروه کمیکال برادرز (گروه دونفره موسیقی الکترونیک) ساخته شده، فضای بصری اثر که در یک تم پارک متروکه می گذرد و حضور کیت بلانشت از هانا اثری فراموش نشدنی و منحصر به فرد ساخته است.
هانا که محصول مشترک آمریکا و آلمان است با بودجه 30 میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت فروش 65 میلیون دلاری را تجربه کرد. جو رایت کارگردان این اثر اکشن کارگردانی آثاری چون غرور و تعصب، آنا کارنینا و تاریک ترین لحظات را هم در کارنامه دارد.
6- کینگزمن: سرویس مخفی (Kingsman: The Secret Service)
می توان گفت متیو وان توانسته است با ساختن این اکشن جاسوسی و کمدی اثری به مراتب سرگرم نماینده تر از بسکمک از فیلم های مجموعه جیمز باند خلق کند. در این اثر سینمایی تارن اگرتن در نقش اگزی/گری آنوین یک کودک خیابانی است که توسط کالین فرث در نقش هری هارت به یک سازمان جاسوسی راه پیدا می نماید تا آموزش های لازم را ببیند. هری هارت یک جاسوس حرفه ای است که مربی گری اگزی که جوانی بی پروا اما خوش رفتار و با اعتماد به نفس است را به عهده می گیرد. کینگزمن تا حد ممکن از قالب های آشنای فیلم های اکشن عبور می نماید. این اثر با تمام توان سعی می نماید کلیشه ای نباشد؛ کوششی که در مجموع نتیجه اش قابل تحسین است. گرچه کینگزمن: سرویس مخفی صحنه های نزاع خیابانی بسیار شدیدی دارد که ظرف یک دهه گذشته از برخی زوایا حقیقتا بی سابقه اند.
این اثر سینمایی محصول سال 2015 میلادی است و بازیگرانی چون کالین فرث، ساموئل ال. جکسون، مارک استرانگ، تارون اگرتون و مایکل کین در آن به ایفای نقش می پردازند. پیروزیت این فیلم اکشن باعث ساخت دنباله ای بر آن تحت عنوان کینگزمن: محفل طلایی اما باید تاکید نمود که این دنباله ابدا به پیروزیت اثر اصلی نبود.
کینگزمن: سرویس مخفی بخاطر سکانس های اکشن، بازی های قدرتمند و کمدی سیاه اثرگذارش مورد تحسین نهاده شد. این اثر سینمایی که با بودجه ای بین 80 تا 95 میلیون دلار ساخته شد بیش از 414 میلیون دلار فروخت که نشان از پیروزیت تجاری آن دارد.
5- سریع 5/ خشمگین 7 (Fast Five/Furious 7)
فیلم سینمایی سریع 5 محصول سال 2011 و خشمگین 7 نیز محصول سال 2015 است که به ترتیب پنجمین و هفتمین قسمت از مجموعه سریع و خشمگین را تشکیل می دهند. سریع 5 را جاستین لین و خشمگین 7 را جیمز وان کارگردانی نموده اند. این دو اثر را در رتبه پنجم از 10 عنوان برتر اکشن یک دهه اخیر قرار داده ایم.
سریع 5 داستان فرار از زندان دومنیک تورتو (با بازی وین دیزل) و نقشه سرقتی است که پای او و گروهش را در ماجراهای پیچیده تری باز می نماید. از سوی دیگر خشمگین 7 ماجرای کوشش دکارد شاو (با بازی جیسون استاتهام) برای دریافت انتقام برادرش است. هر دو فیلم پل واکر را در میان مجموعه بازیگرانشان دارند. واکر که اساسا بابت حضور در همین سری فیلم های سریع و خشمگین مشهور شده بود در تصادف رانندگی جان باخت و نهایتا خشمگین 7 به آخرین فیلم زندگی او تبدیل شد. موضوعی که به نوعی راستا این مجموعه اکشن را نیز تغییر داد.
انتخاب بین سریع و خشمگین 5 و سریع و خشگین 7 و گنجاندن آن در لیست حاضر بسیار سخت است. خشمگین 5 شامل صحنه های خارق العاده ای است. به تصویر کشیدن تصادف عجیب و غریب اتوبوس، سرقت ماشین ها از درون قطار، پرش های باورنکردنی از روی تخته سنگ ها و سرقت عظیم از بانک اتومبیل از بانک و تعقیب و گریز آن هم در خیابان های پر ترافیک شهر ریو دو ژانیرو که خوب و باکیفیت از کاردرآوردنش اصلا کار ساده ای نیست. در خشمگین 7 اما صحنه های اکشن فانتزی و هیجان انگیزی مثل پرواز ماشین ها یا منفجرشدن ماشین ها درعمارت های شیشه ای در شهر پر زرق و برق ابوظبی سکانس های اکشن نفس گیر متفاوتی خلق نموده است.
به هر حال وقتی به این دو فیلم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که علاوه بر صحنه های اکشن خارق العاده، بسیار سرگرم نماینده و پرتعلیق هستند. آن ها با وجود زمان کم و بیش طولانی شان (هر دو طولانی تر از دو ساعت) اما هرگز تماشاگر را خسته نمی نمایند. در واقع هر دو فیلم به عنوان نمونه هایی الهام بخش برای ساخت فیلم های اکشن محبوب در سینمای بدنه اصلی در نظر گرفته می شوند. اما مهم تر از صحنه های اکشن آنچه این دو اثر را متفاوت نموده پویایی شخصیت های آن است. از جمله دلایل این موضوع می توان به حضور پل واکر اشاره نمود. بازیگری که تا زمان زنده بودنش چندان درباب اهمیت حضورش در این مجموعه بحثی صورت نگرفت اما پس از او معین شد که مجموعه یکی از مهره ها و دارایی های اصلی اش را از دست داده است.
4- مأموریت: غیرممکن - فال اوت (Mission: Impossible - Fallout)
فیلم سینمایی مأموریت: غیرممکن - فال اوت به کارگردانی کریستوفر مک کوری را باید بهترین اثر از سری فیلم های ماموریت غیرممکن نامید. این فیلم اکشن هم از نظر داستان و هم از نظر تنوع در صحنه های اکشن شاهکار است. البته اگر بنا باشد دیپلم افتخار اهدا کنیم، در حالی که جایزه اصلی در این مجموعه اکشن به فال اوت می رسد دیپلم افتخار تعلق می گیرد به مأموریت: غیرممکن - پروتکل شبح به کارگردانی برد برد که یکی از موثرترین و سرگیجه آورترین صحنه های اکشن مربوط به بالارفتن از برج خلیفه را به نمایش گذاشت. در نهایت کسانی که این اثر اکشن را با تکنولوژی IMAX دیده بودند این فیلم را یک تجربه فراموش نشدنی لقب دادند.
با این حال نمی توان انکار کرد که فال اوت از نظر مجموعه صحنه های اکشن به کار رفته در آن، از نظر پردازش شخصیت های منفی مقابل قهرمان و در عین حال تاثیر احساسی فیلم اثر بهتری است. به هر حال هر دوی این آثار از نظر تجاری هم تجربه های پیروزی بودند. پروتکل شبح با بودجه 145 میلیون دلاری و فال اوت با بودجه 178 میلیون دلاری ساخته شد. این دو اثر به ترتیب 694.7 و 791.1 میلیون دلار فروختند.
3- جان ویک (John Wick)
در حال حاضر کیانو ریوز به بازیگر تبدیل شده که به شدت مورد توجه رسانه ها است اما در اوایل دهه اخیر شرایط به کلی متفاوت بود. ریوز سال 2013 فیلم سینمایی مبارز تای چی را کارگردانی کرد. این اثر از سوی برخی هواداران هنرهای رزمی مورد توجه نهاده شد اما پیروز نشد به اثری مجبوب با تاثیرگذاری گسترده تبدیل شود. ریوز سپس ایفای نقش در فیلم چهل و هفت رونین را پذیرفت. فیلمی که هر چه از آن کمتر سخن بگوییم بهتر است. یک شکست سخت تجاری همراه با نظرات به شدت منفی منتقدان. در این شرایط به نظر می رسید که ریوز یک بازیگر ناپیروز تمام شده است اما فیلم های اکشن بعدی ریوز یا دقیق تر بگوییم مجموعه جان ویک این بازیگر را احیا کرد.
اولین فیلم از مجموعه جان ویک اثری کوچک بود متمرکز بر ویژگی های فیزیکی ریوز و البته اشتیاق او برای ارایه بهترین کیفیت هایش به عنوان بازیگر.
شاید شانس ریوز بود که به دو بدلکار سابق برخورد کرد که می خواستند در دنیا کارگردانی برای خود نامی دست و پا نمایند؛ چاد استاهلسکی و دیوید لیچ. به این ترتیب با ترکیبی از نوآوری در صحنه های اکشن خشن، حضور و بازی بسیار خوب ریوز، داستان یک ضد قهرمان زخم خورده و اندکی جسارت جان ویک به فیلمی بسیار پیروز تبدیل شد. پیروزیتی که راه را برای ساخت قسمت های بعدی و تبدیل شدن آن به یک مجموعه را هموار کرد.
جان ویک محصول سال 2014 میلادی داستان زندگی یک آدم کش حرفه ای به نام جان ویک (با بازی کیانو ریوز) است که بعد از ازدواج از کارهای سابق خود دست کشیده اما وقتی توسط گانگسترهایی مورد حمله و سرقت قرار می گیرد و سگش کشته می شود برای انتقام دوباره به کار سابقش برمی شود و دست به اسلحه می برد. در پی پیروزیت چشمگیر تجاری و تحسین منتقدین از این محصول مهیج سینمایی دنباله هایی به نام جان ویک: بخش دوم در سال 2017 و جان ویک: بخش 3 - پارابلوم در سال 2019 ساخته شد. هر سه فیلم عملکرد پیروزی داشته و نسبت به بودجه ای که برای فراوری خرج نموده بودند فروش مناسبی داشتند.
2- اسکای فال (Skyfall)
بسکمک از فیلم های مجموعه جیمز باند درگیر جذابیت های سطحی اند. فیلم هایی که صرفا سوار بر ظاهر جذاب و پرزرق و برق محیط و بازیگران، لوکیشن های کمی عجیب و داستان های نه چندان عمیق بوده اند اما اسکای فال نمونه ای متفاوت است و به همین دلیل هم در لیست 10 فیلم اکشن برتر دهه اخیر نهاده شده است. این اثر سینمایی که در پنجاهمین سالگرد مجموعه جیمز باند اکران شد تحسین گسترده ای به همراه داشت و به پیروزیت چشم گیری دست یافت. اسکای فال به درستی یکی از بهترین فیلم های جیمز باند تا کنون شناخته می شود. فیلمی درباره عواقب امپریالیسم و بازگشت تاثیرات گناهان و تصمیمات شوم گذشته به حال حاضر.
اما نگاهی داشته باشیم به روایت فیلم: بعد از مسائل ماموریت استانبول اثری از باند نیست و به نظر می رسد از کار کناره گیری نموده اما وقتی MI6 مورد حمله قرار می گیرد با خواست خانم ام 007 دوباره برای از بین بردن تهدیدها علیه سازمان بازمی شود؛ مهم نیست این ماموریت چه خطرات و هزینه هایی برای جیمز باند دارد. او همواره مامور وفاداری است.
اگر بخواهیم بیشتر روی دستاوردهای فنی اثر متمرکز بمانیم باید گفت فیلم برداری فوق العاده راجر دیکینز مثل همواره در کیفیت بالای صحنه های اکشن فیلم تاثیر قابل توجهی داشته است.
برخی منتقدان این اثر سینمایی را با فیلم شوالیه تاریکی مقایسه نموده اند و گفته اند گویا فیلمی شبیه به شوالیه تاریکی در دنیا باند ساخته شده است. به هر حال مجموعه جیمز باند در سال های گذشته کوشش نموده بود از فرمول های همیشگی پیروزیتش پیروی کند؛ یعنی اعتماد به آثار، شخصیت ها و موقعیت هایی که در طول دوران ها نزد عموم مردم محبوبیت داشته اند. این رویکرد البته لزوما همواره پیروز نیست و دیگر اینکه احساسات متفاوتی را نیز در مخاطبان ایجاد می نماید.
به هر حال به نظر می رسد اسکای فال در این مجموعه نمونه ای از برخورد خلاقانه تر به حساب می آید. فیلم نامه ای تیز و برنده، موسیقی متن به یادماندنی، شخصیت سازی یک شرور فوق العاده (با بازی خاویر باردم)، بازی درخشان جودی دنچ (در نقش خانم ام) و طبیعتا حضور پیروز دنیل کریگ به این فیلم کیفیتی متمایز بخشیده است.
اسکای فال در هشتاد و پنجمین دوره جوایز اسکار در سال 2012 میلادی در 7 رشته نامزد دریافت جایزه شد و توانست جایزه اسکار بهترین تدوین صدا و بهترین ترانه را به دست آورد. این اثر سینمایی با بودجه ای بین 150 تا 200 میلیون دلار ساخته شد و بیش از 1 میلیارد و 100 میلیون دلار نیز فروخت که حاکی از پیروزیت چشمگیر تجاری این فیلم اکشن بود.
1- مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road)
فیلم سینمایی مکس دیوانه: جاده خشم اثری پساآخرالزمانی و اکشن است به کارگردانی جرج میلر استرالیایی که داستان آن در بیابانی خشک و بی آب و علف روایت می شود؛ جایی که آب و سوخت به میزان اندکی موجود است و به جامانده انسان ها برای زندگی خود در حال جنگیدن اند.
شارلیز ترون درنقش ایمپورتر فیوریزا زنی طغیانگر است که بر علیه حاکمی ستمگر شورش نموده. گروهی از زنان زندانی و مردی کم حرف به نام مکس (با بازی تام هاری) از جمله کسانی هستند که این زن طغیان گر را در راستا رسیدن به هدف کمک می نمایند.
مکس دیوانه: جاده خشم را می توان از برخی زوایا برای مثال جلوه های بصری، طراحی صحنه های اکشن و اساسا تکنولوژی به کار رفته در آن بهترین نمونه فیلم اکشن در یک دهه اخیر مطرح کرد. در واقع شاید از این زاویه شهرت و نفوذ مکس دیوانه حتی فراتر از صرفا یک دهه برود. بخواهیم خلاصه بگوییم مکس دیوانه: جاده خشم از آن دست فیلم هایی است که می تواند مخاطبش را با جادوی بصری میخکوب کند.
برخی تحلیل گران معتقدند مکس دیوانه: جاده خشم با داشتن بازیگران اصلی زن که سعی دارند کنترل دنیا را از دیکتاتورهای ستمگر باز پس بگیرند اثری فمینیستی به حساب می آید. به هر حال چه این تفسیر را بپذیریم و چه با آن مخالف باشیم باید در نظر گرفت که مکس دیوانه از آن دست مجموعه هایی است که با تعابیر و تفاسیر گوناگون هم روبرو شده است.
این اثر مهیج در 10 رشته نامزد دریافت جایزه اسکار سال 2016 میلادی شد و توانست 4 جایزه اسکار را در بخش های بهترین تدوین صدا، بهترین صداگذاری، بهترین طراحی صحنه و بهترین تدوین از آن خود کند. مکس دیوانه: جاده خشم با بودجه ای بین 150 تا 185 میلیون دلار ساخته شد و بیش از 372 میلیون دلار فروخت.
منبع: دیجیکالا مگbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا