تاریخچه سقوط و اوج گیری دوباره هارلی دیویدسون: از بحران تا بازگشت شکوهمند
به گزارش سهندبلاگ، هارلی دیویدسون، نامی که بیش از یک قرن در دنیای موتورسیکلت ها می درخشد، در سال 1981 به یکی از بزرگ ترین بحران های تاریخ خود رسید. این شرکت که زمانی نماد آزادی و قدرت بود، با مسائل مالی، کاهش کیفیت و رقابت شدید از سوی برندهای ژاپنی دست وپنجه نرم می کرد. بسیاری تصور می کردند که این برند محبوب دیگر شانسی برای بازگشت ندارد، اما مدیران هارلی دیویدسون با استفاده از استراتژی های خلاقانه، بهبود کیفیت و تغییر تاکتیک های بازاریابی توانستند شرکت را از سقوط نجات دهند. این داستان، نمونه ای شگفت انگیز از مدیریت بحران، نوآوری در کسب وکار و بازآفرینی یک برند قدیمی است که هنوز هم الهام بخش شرکت های بسیاری در سراسر دنیا است. اما چگونه این رخ داد؟ در این مطلب به 5 فکت جالب درباره این ماجرا می پردازیم.

1- سقوط هارلی دیویدسون در سال 1981 چگونه رخ داد؟
در دهه 1970، هارلی دیویدسون با مسائل جدی روبرو شد که نتیجه چندین عامل مختلف بود. یکی از اصلی ترین دلایل سقوط این برند، ورود رقبای ژاپنی مانند هوندا، سوزوکی و یاماها به بازار موتورسیکلت بود که محصولاتی با قیمت کمتر، کیفیت بالاتر و دوام بیشتر ارائه می دادند. از طرفی، تصمیمات اشتباه مدیریتی و تمرکز بیش از حد بر فراوری انبوه به جای حفظ کیفیت، باعث شد که اعتبار هارلی دیویدسون به شدت کاهش یابد. علاوه بر این، افزایش قیمت مواد اولیه، بحران مالی و تغییر احتیاجهای مشتریان به سمت موتورسیکلت های کم مصرف تر، شرایط را برای این شرکت بحرانی تر کرد. نتیجه این مسائل، کاهش شدید فروش و افت 40 درصدی سهم بازار هارلی دیویدسون تا اوایل دهه 1980 بود.
2- نقش خرید مدیریتی (Management Buyout) در نجات شرکت
در سال 1981، گروهی از مدیران ارشد هارلی دیویدسون، به رهبری ویلی جی. دیویدسون (Willie G. Davidson) و وانک زایمر (Vaughn Beals) تصمیم گرفتند تا شرکت را از AMF (American Machine and Foundry) که مالک آن بود، خریداری نمایند. این اقدام که به عنوان خرید مدیریتی (Management Buyout) شناخته می گردد، به مدیران نو این امکان را داد تا تصمیمات حیاتی را بدون دخالت سهامداران بزرگ اتخاذ نمایند. هدف اصلی این تیم، بازگرداندن کیفیت و اعتبار برند بود. آن ها بلافاصله سیاست های فراوری را تغییر داده و روی بهبود عملکرد، طراحی و بازاریابی تمرکز کردند. این خرید، اولین قدم مهم در مسیر احیای هارلی دیویدسون بود و نشان داد که مدیریت متعهد و مطلع چگونه می تواند شرکتی را از بحران نجات دهد.
3- استراتژی ساخت در آمریکا و بازگشت اعتماد مشتریان
یکی از اقدامات کلیدی که هارلی دیویدسون پس از خرید مدیریتی انجام داد، تأکید بر ساخت در آمریکا (Made in USA) بود. در حالی که رقبای ژاپنی فراوریات خود را با هزینه های کمتر و تکنولوژی پیشرفته تر ارائه می دادند، هارلی دیویدسون هویت آمریکایی خود را به عنوان یک نقطه قوت عنوان کرد. این استراتژی، مشتریانی را که در پی اصالت و حس نوستالژیک موتورهای کلاسیک بودند، دوباره جذب کرد. علاوه بر این، افزایش سخت گیری در کنترل کیفیت باعث شد تا مسائلی که در مدل های قدیمی تر وجود داشت، به تدریج از بین برود. کمپین های تبلیغاتی این شرکت، بر روی احساس تعلق و سبک زندگی هارلی سواران تأکید داشت و به نوعی برند را از یک فراورینماینده موتورسیکلت به یک فرهنگ و سبک زندگی تبدیل کرد.
4- ایجاد سیستم فراوریی نو و الهام از تویوتا
با وجود شعار ساخت در آمریکا، هارلی دیویدسون برای رقابت با رقبای ژاپنی، مجبور شد روش های فراوریی خود را متحول کند. مدیران این شرکت سیستم نوی را به نام MAN (Materials as Needed) طراحی کردند که بر اساس اصول فراوری JIT (Just-In-Time) از شرکت تویوتا بنا شده بود. این سیستم باعث شد که هزینه های اضافی کاهش یابد، فراوری بهینه تر گردد و محصولات با دقت بیشتری کنترل شوند. در گذشته، انبارهای پر از قطعات اضافی و مدیریت ناکارآمد فراوری، مسائل جدی برای شرکت ایجاد نموده بود. اما با اجرای این سیستم، سرعت فراوری افزایش یافت، کیفیت محصولات بالاتر رفت و هدررفت منابع کاهش پیدا کرد. این تغییرات یکی از دلایل اصلی بازگشت قدرتمند هارلی دیویدسون به بازار بود.
5- تأثیر تعرفه های حمایتی بر پیروزیت دوباره هارلی دیویدسون
در سال 1983، دولت آمریکا به درخواست مدیران هارلی دیویدسون، تعرفه های سنگینی بر واردات موتورسیکلت های بزرگ (بیش از 700 سی سی) اعمال کرد. این اقدام باعث شد که برندهای ژاپنی مجبور شوند قیمت محصولات خود را افزایش دهند یا فراوری خود را کاهش دهند، در حالی که هارلی دیویدسون فرصت پیدا کرد تا بدون رقابت مستقیم، استراتژی های اصلاحی خود را پیاده سازی کند. این سیاست باعث شد که فروش این برند دوباره رشد کند و بازار آمریکا را تا حد زیادی پس بگیرد. اما نکته جالب اینجاست که پس از پنج سال، خود هارلی دیویدسون از دولت خواست تا این تعرفه ها را حذف کند، زیرا مدیران شرکت باور داشتند که دیگر احتیاجی به حمایت دولتی ندارند و می توانند به تنهایی در بازار رقابت نمایند. این تصمیم، نشان دهنده اعتماد به نفس و قدرت بازسازی شده این برند افسانه ای بود.
6- تغییر استراتژی بازاریابی و ایجاد حس تعلق در مشتریان
یکی از دلایل پیروزیت دوباره هارلی دیویدسون، تغییر رویکرد در بازاریابی و ایجاد جامعه ای از مشتریان وفادار بود. این شرکت به جای تمرکز صرف بر تبلیغات محصول، بر روی ایجاد یک فرهنگ و سبک زندگی برای هواداران خود کار کرد. باشگاه هارلی (Harley Owners Group - HOG) در سال 1983 راه اندازی شد که به صاحبان موتورهای هارلی مزایای ویژه ای مانند رویدادهای اختصاصی، لباس های سفارشی و تورهای گروهی ارائه می داد. این استراتژی به مشتریان این حس را داد که بخشی از یک جنبش و خانواده بزرگ هستند، نه صرفاً خریدار یک محصول. هارلی سواران به نمادی از آزادی، ماجراجویی و سبک زندگی خاص آمریکایی تبدیل شدند که هیچ برندی دیگر نمی توانست آن را ارائه دهد. این حرکت باعث شد که بسیاری از مشتریان حاضر باشند قیمت های بالاتر هارلی را بپردازند، چون به جای یک موتورسیکلت، هویت و تجربه ای منحصر به فرد دریافت می کردند. این روش نه تنها باعث افزایش وفاداری مشتریان شد، بلکه بازاریابی دهان به دهان را نیز به شدت تقویت کرد. بسیاری از افراد که قبلاً به برندهای دیگر علاقه داشتند، تحت تأثیر این فرهنگ به سمت هارلی دیویدسون جذب شدند.
7- بهبود خدمات پس از فروش و رضایت مشتریان
در دهه 1970، یکی از مسائل بزرگ هارلی دیویدسون، نارضایتی شدید مشتریان از خدمات پس از فروش و تعمیرات بود. محصولات این شرکت به علت کیفیت پایین قطعات و خطاهای فراوریی، احتیاج زیادی به تعمیر داشتند و این موضوع باعث می شد که مشتریان به سمت برندهای ژاپنی که موتورسیکلت هایی با استهلاک کمتر فراوری می کردند، روی بیاورند. پس از خرید مدیریتی، هارلی دیویدسون یک برنامه بازسازی کامل خدمات پس از فروش را اجرا کرد که شامل افزایش تعداد نمایندگی های مجاز، آموزش بهتر مکانیک ها و بهبود تأمین قطعات یدکی بود. علاوه بر این، مدت گارانتی موتورها افزایش یافت تا مشتریان اطمینان بیشتری به کیفیت محصولات نو پیدا نمایند. این تغییرات باعث شد که مشتریان نه تنها دوباره به این برند اعتماد نمایند، بلکه مالکیت یک موتور هارلی را به یک تجربه بی دردسر و لذت بخش تبدیل کند. بعلاوه، شرکت سیستم بازخورد مشتریان را تقویت کرد و با آنالیز شکایات و نقدها، محصولات خود را بهبود داد. این رویکرد نشان داد که یک برند تنها با فروش محصول پیروز نمی گردد، بلکه باید از مشتریان خود پس از خرید نیز پشتیبانی کند.
8- ورود به بازارهای نو و بین المللی
پس از تثبیت جایگاه خود در آمریکا، هارلی دیویدسون به این نتیجه رسید که برای رشد بیشتر باید به بازارهای بین المللی نیز وارد گردد. تا دهه 1980، این برند بیشتر روی آمریکای شمالی تمرکز نموده بود و در بازارهای خارجی، به خصوص اروپا و آسیا، حضور ضعیفی داشت. اما با بهبود کیفیت محصولات و تقویت برند، هارلی دیویدسون استراتژی جهانی سازی خود را شروع کرد و سرمایه گذاری های بزرگی در کشورهایی مانند آلمان، ژاپن و استرالیا انجام داد. علاوه بر این، خطوط فراوریی نوی در هند و تایلند راه اندازی شد تا هزینه های فراوری کاهش یابد و بتوانند با برندهای محلی رقابت نمایند. بعلاوه، این شرکت مدل های خاصی را برای بازارهای خارجی طراحی کرد که با احتیاجها و شرایط جاده ای آن کشورها سازگارتر بودند. این تغییرات باعث شد که هارلی دیویدسون از یک برند کاملاً آمریکایی به یک برند جهانی تبدیل گردد. در نتیجه، اندازه صادرات این شرکت به طرز چشمگیری افزایش یافت و فروش آن در بازارهای نو رشد چشمگیری داشت.
9- بازطراحی محصولات برای رقابت با برندهای مدرن
یکی از مسائل اصلی هارلی دیویدسون در دهه 1970، عدم نوآوری در طراحی موتورسیکلت هایش بود. در حالی که برندهای ژاپنی هر سال مدل های نوتر، سریع تر و با تکنولوژی بالاتر عرضه می کردند، هارلی دیویدسون همچنان به طرح های قدیمی و کلاسیک خود وابسته بود. اما پس از بحران، این شرکت متوجه شد که برای بقا در بازار، باید تحول اساسی در طراحی محصولات خود ایجاد کند. مدل های نوی مانند Harley-Davidson Softail و Harley-Davidson Sportster معرفی شدند که هم حفظ نماینده هویت کلاسیک برند بودند و هم دارای ویژگی های مدرن و بهبودهای فنی بودند. بعلاوه، موتورهای نوتر با مصرف سوخت بهینه تر، قدرت بالاتر و کاهش لرزش های موتور طراحی شدند که تجربه رانندگی بهتری را برای مشتریان فراهم می کرد. این تغییرات باعث شد که هارلی دیویدسون هم مشتریان قدیمی را حفظ کند و هم نسل نوی از موتورسواران را جذب کند که در پی تکنولوژی مدرن تر بودند.
10- ورود به دنیای دیجیتال و بازاریابی مدرن
در دهه 1990 و 2000، هارلی دیویدسون متوجه شد که برای حفظ جایگاه خود باید از روش های بازاریابی سنتی فاصله بگیرد و وارد دنیای دیجیتال گردد. این شرکت کمپین های تبلیغاتی دیجیتال خود را شروع کرد و از رسانه های اجتماعی، وب سایت های سفارشی و تبلیغات هدفمند آنلاین برای جذب مشتریان نو استفاده کرد. علاوه بر این، برنامه های وفاداری مشتریان به صورت دیجیتال اجرا شد که به کاربران اجازه می داد با خرید محصولات و مشارکت در رویدادها، امتیاز کسب نمایند. بعلاوه، فروش آنلاین و امکان شخصی سازی موتورهای هارلی به وسیله پلتفرم های دیجیتال توسعه یافت. به این ترتیب، مشتریان می توانستند به صورت آنلاین موتورسیکلت خود را سفارشی سازی نمایند و حتی مدل های خاص را از راه دور سفارش دهند. این استراتژی باعث شد که برند هارلی دیویدسون با نسل جوان تر نیز ارتباط برقرار کند و در دنیای مدرن رقابت پذیر باقی بماند.
جمع بندی
داستان سقوط و بازگشت هارلی دیویدسون نشان می دهد که یک برند، هرچقدر هم که قدیمی و شناخته شده باشد، بدون نوآوری، مدیریت صحیح و تطبیق با شرایط نو نمی تواند زنده بماند. از مدیریت بحران گرفته تا ورود به بازارهای نو و تغییر استراتژی های بازاریابی، این شرکت توانست خود را به عنوان یکی از ماندگارترین برندهای صنعت موتورسیکلت حفظ کند. تجربه هارلی دیویدسون به همه کسب وکارها یادآوری می نماید که توسعه برند و وفاداری مشتریان، فراتر از کیفیت محصول است و احتیاج به استراتژی های خلاقانه و دقیق دارد.
منبع: یک پزشک