کتاب یک محسن عزیز باز معرفی می گردد
به گزارش سهندبلاگ، کتاب یک محسن عزیز روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر ساعت 15 یکشنبه 17 آذرماه در تالار سوره حوزه هنری بازمعرفی خواهد شد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران، فائضه غفارحدادی در این کتاب روایتی متفاوت از زندگی قهرمان نبرد های بازی دراز ارائه نموده است. او در این کتاب برای نخستین بار از نامه هایی استفاده نموده که شهید وزوایی، قهرمان داستانش سال ها برای خواهری که در آمریکا داشته، ارسال می نموده است؛ نامه هایی که بُعد دیگری از شخصیت شهید وزوایی را به نمایش می گذارد.
غفار حدادی کوشش نموده تا با جست وجو و یافتن راویان متعدد، روایتی نو از زندگی یکی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) ارائه دهد که نقشی تأثیرگذار در برهه های مختلف تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی داشت.
او در اثر جدید ضمن مطالعه کار های گذشته، با پیدا کردن اسناد جدید و هم صحبتی با راویان متعدد که گاه برای اولین بار اجرا شده، اثری خوش خوان ارائه نموده که برای همه به ویژه نسل جوان خواندنی است و لحظات شیرینی را رقم خواهد زد.
غفارحدادی در مقدمه این اثر درباره روش کار و شخصیت شهید وزوایی می نویسد: روزی در میانه هجده سالگی شبیه ما بود. شبیه ما آدم های معمولیِ این روز ها و نه حتی آدم های نسلِ خودش. می توانست خوش باشد و بی خیالِ همه چیز رشد کند و به پول و شهرت و هر چیزی که می خواست برسد. می توانست به تاریخ گره نخورد؛ در روزگاری که تاریخ، زیادی گره خورده بود. ولی افتاد به باز کردن یک به یک گره هایی که سر راه رشد کشورش افتاده بود و یا در لحظه می افتاد. استبداد، فقر، استعمار، جنگ. با دست، با دندان، با جان. یکی را که باز می کرد، گره کورتری جلوی راهش سبز می شد. عادت به کار های سخت نداشت. اما آدمِ کار های سخت شد. بس که امید داشت به حل مشکل ها و نمی ترسید از خطر کردن و ناامید نمی شد از شکست ها. گره ها جلویش غول می شدند و او از هفت خان می گذشت تا آن ها را باز کند و گاهی هفت وادی سخت را باید می گذراند که قسمتی از جغرافیای مردم را از دست بدقلقیِ تاریخ نجات بدهد. روزی که در میانه بیست و دوسالگی، از جانش برای باز کردن گرهی مایه گذاشت، اصلاً شبیه آدم های معمولی نبود. نه آدم های معمولیِ نسل خودش و نه آدم های نسل ما و نه حتی نسل گذشته اش. این کتاب توضیح یک سفر چهار ساله است. چهارسالی که در آن کسی از یک آدم معمولی به یک قهرمانِ فراموش نشدنی تبدیل شده است. توضیح یک سفر چهارساله جذاب و رو به رشد. یک سفرِ عمودی.
آنچه مرا به نوشتن این سفرنامه تشویق کرد، نشناختن بود. نشناختنِ کسی که رزومه اش می گفت: یکی از بزرگ ترین و پیروز ترین فرماندهان دوران جنگ بوده. اما چرا شناخته شده نبود؟ با این سؤال وارد زندگی محسن شدم و هرچه پیش تر رفتم، بیشتر دانستم که تاریخِ بی وفا به جبران دخالت های محسن، او را به دیار غفلت تبعید نموده...
در بخشی از این کتاب آمده است: کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگر ها درآمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انگار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد
تو با این وضعت چرا اومدی تا اینجااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پررو!
محسن لبخند زد. نمی توانست حرف بزند. اما احساس کرد اگر لب هایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، می تواند چیز هایی بگوید
بچه پرور خودتی!
این را نمی گفت: خیلی سخت می گذشت بهش!
مراسم بازمعرفی کتاب یک محسن عزیز در تالار سوره حوزه هنری به نشانی خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، برگزار خواهد شد.
منبع: خبرگزاری دانشجوabanhome.com: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت