114 تن گوشت، یک مثقال وجدان
به گزارش سهندبلاگ، حساب این پرونده فساد با بقیه فرق دارد. داریم درباره متهمان بلندپایه گوشت وارداتی حرف می زنیم.
به گزارش خبرنگاران، روزنامه شهروند نوشت:
هفت متهم
114 هزار کیلو گوشت وارداتی با نرخ دولتی
فروش در بازار آزاد و منفعت اقتصادی 75 میلیاردی
سمت های متهمان: جانشین رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان تهران، کارمند و رئیس اداره تنظیم بازار سازمان جهاد کشاورزی استان تهران، کارمند حراست و بازرس اداره تنظیم بازار سازمان جهاد کشاورزی استان تهران، مدیرعامل تعاونی مصرف بنیاد مستضعفان استان تهران، مباشر توزیع تنظیم بازار شرکت مهام تدبیر آسیا و کارگزار تنظیم بازار.
این اطلاعات، تازه نیست. خبرش دیروز منتشر شده و دادگاهش حالا حالاها ادامه دارد. شاید چند روز دیگر فراموش شود و برود در کنار بقیه پرونده ها و دادگاه هایی که آغاز شد و پایانش در یاد خیلی ها نماند. راستش رقمش انگشت کوچک فسادهای اقتصادی و اختلاس هایی که گوش مان را پر نموده محسوب نمی شود. میزان گوشت های بالا کشیده شده با دکل نفتی و موسسه اقتصادی اعتباری ثامن و پدیده شاندیز و بابک زنجانی و حسین هدایتی و هادی رضوی و محمودرضا خاوری و مرجان شیخ الاسلامی قابل مقایسه نیست. همه چیز در مقیاسی خیلی کوچک تر و محدودتر و حقیرتر رخ داده. اما نه، اجازه بدهید این یکی کمی با بقیه فرق کند برایمان؛ چرا؟
دقیقا به همین دلیل که این یکی قابل لمس تر است و به زندگی روزمره مان گره خورده. احتمالا بیشتر ما هیچ وقت نمی فهمیم و نخواهیم فهمید 30 هزار میلیارد تومان چقدر است و اصلا چند صفر دارد، نمی دانیم و نخواهیم دانست یک نفر که اندازه یک وام ازدواج 30 میلیونی هم اعتبار در بانک های کشور ندارد، چطور می تواند 107 میلیارد تومان وام بگیرد و کسی هم از ضامن و سفته و کسر از حقوق [چه کلمات خنده داری در این فساد] نپرسد. من و شما کل زندگی مان به اندازه یکی از سفرهای خارجی یکی از متهمان پرونده بانک سرمایه ارزش ندارد، چطور می توانیم درک کنیم که یک میلیارد یورو یعنی چقدر؟ چون در مغزمان نمی گنجد که [به قول صفایی فراهانی در گفت وگو با هفته نامه تماشاگران]: اگر ماهی یک میلیارد پس انداز کنیم، می شود سالی 12میلیارد، بعد از صد سال می شود 1200 میلیارد. حالا اگر اندازه حضرت نوح عمر کنی حدودا می شود 10هزار میلیارد. یعنی 10 هزار میلیارد در حدود 800 سال. بابک زنجانی در عرض سه سال به این پول رسید!
اما این یک فقره را در صف های حقارت بار 2 کیلو گوشت های یخ زده با ارایه کارت ملی دیده ایم، تصویر پیرزن زیر باران صبحگاهی در همین صف ها را می فهمیم. چون می دانیم بالا رفتن قیمت آشغال گوشت و پای مرغ یعنی چه... و این از بدشانسی شماست که متوجه می شویم شما چه غلط بزرگی نموده اید آقایان متهم. نمی دانیم حرف های مطرح شده در دادگاه درباره فروش گوشت های وارداتی در کبابی خارج از ایران آخرش ثابت می شود یا رد، مهم نیست که آن آبروهای ریخته شده در عکس رسانه ها، آن حقارت تحمیل شده در برخورد فروشندگان، آن شرمندگی ترس خورده در چشم های یک پدر یا این اعتماد سلب شده در جامعه با امثال این دادگاه برمی شود یا نه ولی خوب فهمیدیم که برای توصیف بعضی واژه ها هیچ انتهایی نیست. برای باز کردن معنای بی وجدانی و بی مسئولیتی در ذهن مان باید کروشه های جدید بگذاریم. باید تعارف جدید بنویسیم. سوءاستفاده گری از صندلی و سمت (فارغ از عدد و رقم ها) اگر صفی داشته باشد، شما هفت نفر با کاری که کردید و با سختی ای که به هموطنان بی پناه تان تحمیل کردید، ابتدای آن ایستاده اید. راستی امانتداری از این چند تن گوشت، چند مثقال شرف می خواست؟
منبع: خبرگزاری ایسناbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا